تا حدود یکی دو دهه پیش، مقدار تحولات و تغییرات در اجتماع، کسب و کار، تکنولوژی و … آن قدر شتاب و گستره یا اندازه نداشت که آن مقدار توانایی، دانش یا مهارت حل مسئله ما کفایت حل مسایل را نکند. یعنی سطح مهارت ما در حل مسئله با سطح مورد نیاز برای حل مسایلی که به طور معمول با آنها مواجه می شدیم شکاف بزرگی پیدا نکرده بود. به هر صورت، یادگیری طبیعی و روزانه ما، سیستم آموزش و پرورش، تحصیلات عالی، آموزش های سازمانی یا مطالعاتی که انجام می دادیم و محتواهایی که تألیف و ارائه می شدند باعث می شدند فاصله آن قدر زیاد نشود که تبدیل به شکافی بزرگ شود. اما الان تبدیل به شکاف بزرگی شده است.
نوشتهها
برخی مواقع مدیریت از پشت میز جواب نمی دهد، باید به گمبا رفت
/۰ دیدگاه/در یادداشت های مدیریتی /توسط حسین عبدیاگر می خواهید سیستمی را کنترل کنید، دست کم یک عامل تنظیم کننده باید در اختیار شما باشد
/۰ دیدگاه/در داستان های مدیریت /توسط حسین عبدیچرا اقدامات سازمان ها برای حل مسائل، موثر نبوده و مشکلات باز هم اتفاق می افتند؟
/۰ دیدگاه/در سیستم های مدیریت کیفیت /توسط حسین عبدیکاربرد تفکر جانبی در حل مسئله – نمونه یک داستان و معمای مدیریتی
/۰ دیدگاه/در داستان های مدیریت /توسط حسین عبدییه چی که گفته باشم . . .
- گر مرد رهی میان خون باید رفت
- وز پای فتاده سرنگون باید رفت
- تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
- خود راه بگویدت که چون باید رفت
عطار نیشابوری – مختار نامه – باب هجده
در باب همت بلند داشتن و در کار تمام بودن
دیدگاه های اخیر