بهترین شیوه مدیریت واحدهای صنعتی در مصاحبه روزنامه گسترش صمت با حسین عبدی
صفیه رضایی – گروه صنعت روزنامه گسترش صمت
واحدهای صنعتی میتوانند مدلهای سازمانی و مدیریتی متفاوتی براساس نیازها و واقعیات تولیدی و صنعتی برای خود درنظر بگیرند اما تا جایی که ممکن است باید ارتباط بین افراد در محیط صنعتی بیشتر باشد تا بازدهی آن واحد تولیدی بالاتر رود. این رویکرد با اتخاذ یک مدل افقی مدیریتی امکانپذیر میشود.
تا به حال پیش آمده که از یک مدیر کارخانه و کارگاه بپرسید چه مدل سازمانی در محیط صنعتی او اجرا شده است یا اگر از مدیران صنعتی هستید به این سوال پاسخ میدهید که بهترین مدل سازمانی در واحد صنعتی شما چیست؟
شاید پاسخ شما این باشد که شرایط اقتصادی و صنعتی به طور مداوم در حال تغییر است و نمیتوان شرایط ویژهای را برای یک واحد صنعتی تعیین کرد. بنابراین ارزشگذاری دقیقی از مدلهای مدیریتی واحدهای تولیدی داشت. البته صحیح است که شاخصهای اقتصادی و کسبوکار در کشورهای مختلف متفاوت است و هر واحد صنعتی در هر کشوری میتواند از روشها و ساختار سازمانی خاص بهره گیرد. کافی است بدانیم که شرایط صنعتی کشور ما به لحاظ جغرافیا و مقتضیات اقتصادی شرایط ویژهای دارد که هر چند در حال حاضر خوشبینانهتر شده اما همچنان نمیتوان تغییرات را به درستی پیشبینی و ردیابی کرد.
از اینرو تحلیل و پیشنهاد یک مدل سازمانی و مدیریتی برای واحدهای صنعتی کشور اندکی سخت است؛ چرا که برخی واحدهای صنعتی کشور در حد و اندازه بسیار بزرگ و با قابلیت صادرات در سطح جهانی هستند و برخی واحدهای صنعتی در سطح کارگاهی و برای مصارف داخلی عمل میکنند. از این رو نمیتوان نسخه شفابخش و یکسانی برای ساختار و مدل سازمانی تمامی واحدهای صنعتی طراحی کرد و الزام کنیم که همه واحدهای صنعتی باید بتوانند این مدل مدیریتی را در کارخانه و کارگاه خود اجرا کنند.از این رو میتوان اینگونه به نتیجه رسید که در نگاه کلی تمامی واحدهای صنعتی ما با توجه به شرایط داخلی و سطح تولید خود میتوانند مدلهای سازمانی متفاوتی داشته باشند.
حسین عبدی، مشاور و مدرس مدیریت صنعت
حسین عبدی، مشاور و مدرس مدیریت، با تایید مطالب گفته شده و مقایسه مدلهای سازمانی در واحدهای صنعتی به گفتوگو با صمت پرداخت. وی گفت: موضوعاتی که در زمینه مدلهای سازمانی ترجمه شده و در دسترس ما است، بیشتر حاصل محافل کاری، عملیاتی و صنعتی هستند و هر چند در بدنه اقتصادی اعمال شدهاند اما از محیطهای علمی و دانشگاهی اتخاذ نشدهاند. از اینرو بزرگان مدیریت صنعتی بر این اعتقاد هستند که سیستمهای به کارگرفته در سازمانها با بدنه اجتماعی و مدیریتی همخوانی ندارند. این در حالی است که عملکرد واحدهای صنعتی و مدلهای سازمانی موجود در آنها، کمتر زیر ذرهبین محافل علمی میرود.
بهعنوان نمونه، در دوران ۸ساله رکود که بهتدریج پشتسر گذاشته شد، واحدهای مختلف صنعتی کشور در تصمیمسازیهای خود کاهش هزینه تولید، تعدیل نیروی کار و پایین آوردن ظرفیتهای تولید را جایگذاری و همچنین محصولات کمبازده را از خط تولید خود خارج کردند. هنوز که هنوز است بررسی نشده که عملکرد مدیریت سازمانی واحدهای صنعتی در دوران رکود و اتخاذ تصمیمهای یاد شده چقدر اثربخش بوده است! این موضوع زمانی مهمتر میشود که بدانیم واحدهای صنعتی در دورانی که شرایط کسبوکار بهتر میشود نیازمند الگوهای مدیریتی دیگری هستند تا شرایط تولید را بهبود بخشند.
بهترین مدل برای ساختار سازمانی
در تکمیل مباحث مطرح شده باید گفت که علاوه بر تحلیل ساختار مدیریتی و سازمانی یک محیط صنعتی در مقاطع گوناگون اقتصادی، آنچه میتواند واحد تولیدی را در صدر بنشاند چینش سازمان است. هر چند در کشور ما دیدگاه نسبت به طراحی سازمان آنچنان مدرن نیست و طراحی ساختار سازمانی بیشتر از سوی مدیران میانی و ارشد با رویکرد وظیفهمداری انجام میشود.
عبدی در تحلیل سیستم و ساختار کلی تمامی واحدهای صنعتی کشور گفت: برای ارائه بهترین تولید به مشتری، سیستم تحلیل بازار باید در تمامی واحدهای صنعتی وجود داشته باشد. براساس نوع محصولی که واحد صنعتی تولید میکند تا مراحل عملیاتی در آن سازمان، تعداد افراد دخیل در فرآیند تولید زیاد میشوند. زمانی که افراد دخیل در سازمان زیاد میشوند ما به مراحل مختلف عملیاتی، کارشناسی، سرپرستی، مسئولیت، مدیریت و معاونتها نیاز داریم. مدل سازمانی در این نوع واحدهای صنعتی به صورت عمودی ترسیم میشود به این شکل که با افزایش افراد ارتفاع نمودار عمودی بیشتر میشود. در این نوع واحدهای صنعتی که به ناگزیر عمودی شکل هستند ارتباطات بین افراد سختتر میشود. به این شکل که تا اهداف و خواستههای مدیریتی بخواهد به بدنه کارشناسی برسد زمان زیادی صرف میشود. البته این مدل در کارخانههای صنعتی است که تولید محصولات از پیچیدگی خاصی برخوردار است.
در مقابل کارخانهها و کارگاههایی که تولید محصولات پیچیدگی ویژهای ندارد مدل سازمانی به شکل افقی است. این مدل سبب بهرهوری بیشتر سازمان شده و همچنین ارتباطات درون واحد صنعتی به سهولت انجام میشود. بهویژه اینکه این نوع واحدهای صنعتی هزینههای اضافی نخواهند داشت. البته نمیتوان گفت که تمامی واحدهای صنعتی باید بهصورت افقی مدیریت شوند. در برخی مواقع بهدلیل پیچیدگیهای تولید مجبوریم مدل مدیریتی سازمان را عمودی درنظر بگیریم.
در این مدل برخی واحدهای صنعتی در کنار مدیریت ارشد، مدیرعامل و مدیرکارخانه، معاونت مالی و بازرگانی ایجاد میکنند و واحدهای عملیاتی و اجرایی زیر نظر مدیر کارخانه قرار میگیرند اما مشکلی که در مدلهای سازمانی عمودی در واحدهای صنعتی وجود دارد این است که به طور معمول مدیر کیفیت، پایینتر از مدیر کارخانه که رویکرد تولیدمدار دارد، قرار میگیرد. این موضوع باعث میشود که تولیدات در آن کارخانه تنها از نظر تعداد مورد نظر باشند و کیفیت به حاشیه برود.
این در حالی است که واحدهای صنعتی نیاز دارند هزینههای تولید خود را کاهش دهند و بر کیفیت و کاهش قیمت تولید به میزان اثربخشتری تمرکز شود. وقتی مدیر کیفیت در یک کارخانه با مدیریت یک رویکرد تولیدمدار قرار میگیرد، نمیتواند در خروجی کالاهای باکیفیت و انجام عملیات روی محصولات، بهصورت کیفی اعمال نظر کند. البته ساختارهای سازمانی در واحدهای صنعتی بر حسب تولیدمدار یا کیفیمدار بودن به صورت مختلف طراحی میشوند. با این حال اعتقاد به مدلهای مدیریتی مکانیکی، ارگانیک، افقی یا عمودی در واحدهای صنعتی وجود دارد. ممکن است برخی واحدهای صنعتی به مدیریت موسمی در سازمان پایبند باشند.

در کشور ما دیدگاه نسبت به طراحی سازمان آنچنان مدرن نیست و طراحی ساختار سازمانی بیشتر از سوی مدیران میانی و ارشد با رویکرد وظیفهمداری انجام میشود.
برنامهمحور باشیم
از گفتههای عبدی میتوان اینگونه برداشت کرد که ساختار سازمانی افقی برای واحدهای صنعتی بهتر است. هر چند وی در سخنانش گفته که در پارهای موارد نیاز به چینش عمودی در مدیریت صنعتی است اما بهترین مدلی که برای کارخانهها و کارگاهها پیشنهاد میشود همان مدل افقی است که افراد در ارتباط بیشتر هستند و نسبت به یکدیگر پاسخگو هستند. این مدل قاعده تقسیم کار را گستردهتر میکند و بهطور حتم در برآورد نهایی از میزان تولید، افزایش کیفیت و بازدهی آن کارخانه موثر خواهد بود. اما نکتهای که نباید از نظر دور بماند تذکری بود که علیاصغر پورمتین، کارشناس اقتصادی به صمت گفت. وی با تاکید بر اینکه هر سازمانی مختار است هر نوع شیوه مدیریتی را برای خود اتخاذ کند و نیاز به تبعیت از سازمانی نیست، گفت: بسیاری از واحدهای تولیدی داخل در کنار دست و پنجه نرم کردن با هزینههای جاری دچار ضعف برنامهریزی مدیریتی و سازمانی هستند در حالی که اگر مدیریت یک واحد صنعتی با بررسی و تحقیق چالشهای موجود خود را شناسایی کند و در یک نگاه مقایسهای این چالشهای تولید را در واحدهای صنعتی مشابه مورد بازبینی قرار دهد میتواند برای بهبود و سازماندهی مشکلات و موانع تولیدی قدم بردارد.
از این رو نگاه برنامهمحور باید در واحدهای صنعتی به وجود بیاید به نحوی که بتوانند برای نتیجهبخش کردن کارخانه و کارگاه خود برنامهریزی کنند؛ چراکه مدیران واحدهای صنعتی نباید تنها بخشی فکر کنند، بلکه در بلندمدت باید دیدگاه کلنگر داشته باشند؛ چراکه زمانی میتوانند در فضای رقابتی قرعه نام یک محصول را به انحصار خود درآورند که در گام نخستین، چیدمان سازمانی خود را بهینه ترسیم کنند. چندان نیز این موضوع دشوار نیست. کافی است یک مدیر صنعتی در ابتدای امر بداند که محصول تولیدی کارخانهاش در چه وسعتی قرار است توزیع شود و برای هماهنگی فضای تولیدی به چه افرادی نیاز دارد. وجود معاونتهای زیاد و پراکنده در سطوح مدیریت میتواند پیکره سازمان را تا جایی ارتفاع عمودی بخشد که مدیرکل نتواند نظارت کافی بر لایههای زیرین داشته باشد.
از اینرو بهتر است مدیران صنعتی تا جایی که ممکن است از تکرار معاونتها در هر بخشی دوری کنند. نکته دیگر اینکه مدیریت کیفیت و ناظر تولید باید در سطوح بالای مدیریتی در واحد صنعتی قرار گیرد تا هم بازدهی و هم اینکه تسلط مدیرکل بر بخشهای تولیدی بیشتر شود. پیرو این مدل میتوان انتظار داشت که مدیریت داخل سیستم نیز به درستی و سهولت انجام شود. نکته دیگر که در امتداد این گزارش مهمتر به نظر میرسد این است که چینش سازمانی در واحد صنعتی میتواند مقدمهای بر چیدمان برونسازمانی نیز باشد به این معنی که یک واحد تولیدی باید ارتباط ویژهای با واحدهای تولیدی مشابه دیگر یا واحدهای تامین مواد اولیه یا فروش تولید برقرار کند.
از اینرو اگر چینش درونسازمانی یک واحد صنعتی کیفیت لازم را نداشته باشد در ارتباط با دیگر واحدهای تولیدی نیز این واحد صنعتی دچار مشکل میشود.
بهعنوان نمونه اگر یک واحد صنعتی معاونت بازرگانی را در پایینترین نمودار ساختار سازمانی خود قرار دهد، نمیتواند در زمینه توزیع و فروش محصولات موفق عمل کند یا اگر مسئول خرید در این کارخانه نتواند همعرض کارگران قرار گیرد، نمیتواند نیازهای مورد نیاز برای کارخانه را به درستی فهرست کند. از این دست موارد برای مثال زدن بسیار است.
اما بهطور کلی میتوان نتیجه گرفت که واحدهای صنعتی باید تلاش کنند تا مدلی متناسب با واقعیات برای خود ترسیم کنند. این اصل مهمی در واحدهای صنعتی است. در گزارشهای آینده به نحوه ساختارسازمان میان واحدهای صنعتی و مدلهای مختلف در این زمینه خواهیم پرداخت و با ترسیم نمودارها نقاط ضعف و قوت آنها را بررسی میکنیم.
لینک اصل مطلب در روزنامه گسترش صمت (صنعت، معدن و تجارت) :
بهترین شیوه مدیریت واحدهای صنعتی کدام است؟
ثبت دیدگاه
مایل به ملحق شدن به بحث هستید ؟به ما بپیوندید !